خوشنویسی، هنر نوشتن به شیوهای زیبا و با دستخطی خوش. خوشنویسی از مهمترین هنرهای تمدن اسلامی است که به سبب آمیختگی با کتابت قرآن و متون دینی و علمی و ادبی، با فرهنگ اسلامی پیوندی عمیق دارد. در این مقاله ضمن بررسی سیر تاریخی خوشنویسی در سرزمین های اسلامی، به جنبه های نظری و عملی این هنر پرداخته شده است. همچنین پراکندگی جغرافیایی و تحولات فرهنگی، سنّت های آموزشی، رویکردهای تفننی، و کاربرد خوشنویسی در سایر هنرها مورد توجه بوده است.

واژه شناسی خوشنویسی
در فارسی این هنر را خط و به کسی که خط را به زیبایی و با رعایت قواعد می‌نوشت، خطاط یا کاتب می‌گفتند، اما از حدود سده دهم، دو اصطلاح خوشنویسی و خوشنویس هم با همان معانی در فارسی رایج شد. 

در عربی، یکی از معانی خط نوشتن با قلم و در معنای دقیقتر، کتابت عربی و شیوه‌ها و اشکال مختلف آن است، اما در معنایی خاصتر واژه خط حاوی مفهوم خوش و زیبا و نیکو نوشتن و خطاط به معنای خوشنویس است. 

خوشنویسی را در عربی با عباراتی چون فن الخط، تحسین الخط، و تجویدالخط بیان می‌کنند. عبارات الخط الجمیل و الخط البدیع را هم در زبان عربی رایج دانسته اند. 

ترکان فن خوشنویسی را «گوزَل یازی» به معنای زیبانویسی می‌گویند. در مجموع، منظور از خوشنویسی نوشتن خطی است که نه تنها به واسطه محتوایش پیامی را منتقل می‌کند، بلکه از طریق ظاهر زیبایش هم توجه بیننده را جلب و به گفته صولی، بیننده را به خواندن ترغیب می‌کند. می توان گفت که خوشنویسی برای نوشتار، همانند بلاغت است برای گفتار. 

نقش ادبیات دینی در خوشنویسی
ادبیات دینی، اهمیت خوشنویسی را برگرفته از جایگاه نوشتن و قلم در دین اسلام و قرآن می‌دانند؛ مثلا نام سوره شصت و هشتم قلم است، در آیه دوم سوره طور به «کتابٍ مسطور» (کتاب نوشته شده) سوگند یاد شده، و در آیات ۱۹ سوره الحاقه و آیه ۱۱ سوره انفطار از نامه اعمال انسان‌ها و فرشتگانی که مأمور نوشتن اعمال نیک و بد هستند، سخن رفته است؛ همچنین در آیه ۲۸۲ سوره بقره بر ضرورت، نوشتن دادوستدها و قراردادهای مالی تأکید شده است. احادیث و اقوال بسیاری نیز از بزرگان دین و حکیمان در بیان اهمیت خوشنویسی و کتابت نقل شده است، چنانکه تقریبآ تمامی رسالاتی که در اواسط دوران اسلامی برای ترویج و آموزش خوشنویسی نوشته شده، با ذکر چند حدیث در باب خوشنویسی آغاز گردیده و گاه بخش‌هایی مستقل از برخی رسالات به این اخبار اختصاص یافته اند. 

در بیش‌تر رسالات فارسیِ خوشنویسی که غالبآ بعد از سده هشتم تألیف شده اند، سخنانی درباره فضیلت خط نیکو به پیامبر صلی اللّه علیه وآله و امام علی علیه‌السلام منسوب شده است.

احادیثی در باره خوشنویسی
برخی از این سخنان، در رساله های زمان های مختلف تکرار شده‌اند و پیداست که نقل این سخنان در میان خوشنویسان رواج داشته است؛ مثلا جمله ای بدین مضمون که هر که «بسم اللّه» را به خطی نیکو بنویسد وارد بهشت می‌شود، که صیرفی و فتح اللّه سبزواری آن را به پیامبر نسبت داده‌اند و میرعلی هروی و مجنون رفیقی هروی آن را بدون ذکر نام گوینده آورده اند. سخنی نیز از امام علی علیه‌السلام روایت شده که طبق آن، حُسن خط از کلیدهای روزی است هرچند، اغلب این احادیث را در کتب معتبر نمی‌توان یافت، گاه در برخی منابعِ حدیث نمونه‌هایی مشابه آن‌ها به چشم می‌خورد. چنان که در، حدیث نبویِ «حُسنُ الخطِ مِن مفاتیح الرزق» نقل شده است.

نقل سخنانی در باب حسن خط از زبان معصومین علیهم‌السلام، بیشتر در بین خوشنویسان ایرانی رایج بوده است، اما در برخی رسالات غیرشیعی هم مشابه آن دیده می‌شود. نمونه آن عبارت «خط زیبا بر وضوح حق می‌افزاید» است که ابوحیان توحیدی در قرن چهارم آن را سخن یکی از گذشتگان دانسته، ولی سمعانی در سده ششم آن را به حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلم و قلقشندی در سده هشتم به امام علی علیه‌السلام منسوب کرده است.

احادیثی در اصلاح ابزار خوشنویسی
در برخی موارد، نیز نکاتی در اصلاح ابزارها و مواد و آموزش خوشنویسی به پیامبر نسبت داده اند. در برخی کتابهای حدیث آمده است که علی علیه‌السلام به عبیداللّه بن ابی رافع کاتب گفت «دوات را لیقه بگذار و زبان قلم را دراز بتراش و میان سطرها فاصله بگذار و حروف را ریز و نزدیک به هم بنویس» حتی در رساله ای از دوره صفویه گفته شده است که امام حسن و امام سجاد و امام رضا علیهم‌السلام خطی خوش داشتند.

جملات قصار حکیمان درباره خوشنویسی
ذکر جملات قصار در فضیلت خوشنویسی به آیات و احادیث منحصر نشده، بلکه خوشنویسان جملاتی از این دست را به بسیاری از مشاهیر و حکیمان، از اقلیدس و جالینوس و افلاطون و... نسبت داده اند.

آمیختگی تاریخ خط با تاریخ خوشنویسی
سیر تاریخی. تاریخ خوشنویسی آنچنان با تاریخ پیدایش خط درآمیخته که تفکیک این دو از یکدیگر دشوار است. برخی پیدایش کتابت عربی را به عهد حضرت آدم ، و احیای آن را پس از طوفان نوح در زمان حضرت اسماعیل یا ادریس پیامبر دانسته اند. 

در نوروزنامه، طهمورث ــ که به نوشته شاهنامه از دیوان نوشتن آموخته بود ــ نخستین بانی فن دبیری معرفی شده است.

نوشتن در میان عرب و نوشت پیش از اسلام
از منابع مختلف چنین برمی آید که تاپیش از اسلام، نوشتن در میان عرب چندان مورد توجه نبوده و سنّت نقل شفاهی بیش‌تر رواج داشته است. با این حال، عرب حجاز برای ثبت معاهدات تجاری و پیمان نامه های قبیله ای از کتابت بی نیاز نبودند. همچنین مشهور است که ایشان اشعاری معروف به مُعَلَّقات سَبْع را به آب زر نوشته و بر دیوار کعبه آویخته بودند.

آنچه مسلّم است در این دوره، بیشتر عمل نوشتن مورد نظر بوده و زیبایی و قاعده مندی آن چندان اهمیتی نداشته است.

نوشتن مقارن بعثت
مقارن بعثت پیامبر، که خط عربی از حیره و انبار به حجاز رسیده بود، کتابت به دو شکل خط مبسوط یا یابِسْ و خط مقَور یا لیِّن یا مستدیر رواج داشت. خط مبسوط یا یابس خطی بود خشک و زاویه دار و مسطح که کاربردی رسمیتر داشت و بیش‌تر در نوشتن کتیبه‌ها و سنگ قبرها و مسکوکات و مصحف ها به کار می‌رفت. 

خط کوفی که اندکی بعد پدید آمد، ویژگی‌های این خط را داشت. خط مقور انحنا و دور بیشتری داشت و به سبب امکان تندنویسی، در نامه نگاری و امور روزمره به کار می رفت. این خط به نام نَسْخی یا نَسْخ حجازی هم شناخته شده است. 

از دو خط مبسوط و مقور که در مکه و مدینه رایج بودند، سه خط مایل و مشق و نسخ پدید آمدند و همزمان با تکوین خط کوفی در کوفه، این سه خط در حجاز رواج یافتند. انواع مستدیر این خطوط را در مکاتبات پیامبر به کار می‌بردند. خطوط مکی و مدنی در بین محققان غربی به سبک حجازی معروف اند. 

نوشتن در دومین دهه سده نخست
با تأسیس شهرهای کوفه و بصره در دومین دهه سده نخست، دو خط کوفی و بَصْری بر پایه خط قدیمتر حیری شکل گرفتند. این دو خط پس از شکلگیری اولیه، شباهت بسیاری به خطوط مکی و مدنی و مشتقات آن‌ها یافتند. در واقع، اصول زیبانویسیِ شیوهای که بعدها به حجازی معروف شد، مبنای اولیه ابداع خطوط کوفی و بصری قرار گرفت. خط کوفی در آغاز تکوینش بازتابنده فضای اجتماعی و فرهنگی خشن خاستگاهش بود. 

شواهد نشان می‌دهند که تا پایان سده نخست استفاده از خط کوفی مبسوط برای کتابت قرآن و کتیبه، و خط مقور که نَسْخیِ قدیم (مکی یا مدنی یا کوفی لیّن) هم خوانده شده، برای امور غیردینی و مراسلات همچنان رواج داشته است. 

در همین زمان، گروهی خوشنویس با نام اصحاب المصاحف نسخه‌هایی از قرآن را در مدینه به خطی نیکو نوشتند، از جمله خالدبن ابی الهَیّاج (از یاران امام علی علیه‌السلام) که در اواخر سده نخست در مدینه به مصحف نویسی مشغول بود. 

فتوحات مسلمانان و انتقال مرکز خلافت از عراق به شام در آغاز خلافت بنی امیه، موجبات انتشار خط عربی به سایر سرزمین‌ها را فراهم کرد. 

همچنین به دستور عثمان، خلیفه سوم، چندین مصحف آماده شد و آن‌ها را به مکه و شام و یمن و بحرین و بصره و کوفه فرستادند. احتمالا این نسخه‌ها را به خط کوفیِ اولیه نوشته بودند که نقطه و اعراب نداشت. با گسترش اسلام در سرزمین های غیرعرب، وضع نقطه و اعرابگذاری حروف عربی ضرورت یافت. این کار را ابوالاسود دولی (متوفی ۶۹) و شاگردانش نصربن عاصم (متوفی ۸۹ یا ۹۰) و یحیی بن یعمر (متوفی ۱۲۹) به انجام رساندند. 

تاثیر رسمیت یافتن زبان عربی در نوشتن
در سال ۷۵، خلیفه عبدالملک اموی زبان عربی را در سرتاسر قلمرو اسلام رسمیت بخشید. این کار گام دیگری در جهت نظام مندسازی خط و زیبانویسی بود.

نام برخی خطوط رایج در دوره خلفای نخستین و امویان را که بیش‌تر در مصحف نویسی کاربرد داشتند، چنین آورده است: مکی، مدنی، التئم/ النیم، مدور، مثلث، کوفی، بصری، مشق، تجاوید، سطواطی/ سلواطی، مصنوع، مایل، مراصف/ راصف، اصفهانی، سِجلّی، و فیرآموز/ پیرآموز/ قیرآموز که خط مخصوص ایرانیان و بر دو نوع ناصری و مدور بود. نام برخی از این خطوط، نشان از شیوه های محلی دارد.

از این میان، خطوط مکی و مدنی در شبه جزیره عربستان، خطوط بصری و کوفی در عراق، و خطوط مشق و مایل در شام کاربرد داشتند. خط اصفهانی هم به شهر اصفهان منسوب شده است. گفته شده است که اصطلاح پیرآموز، یعنی چنان آسان که پیران هم آن را به سادگی می‌آموزند، خاص مصحف نویسی بوده که از کوفی مشتق شده است. 

خطوط تجاوید و سطواطی/ سلواطی و سجلّی نیز گویا شیوه‌هایی مشتق از کوفی بوده اند. مشق نیز احتمالا خطی درشت و جلی بوده که در مصحف نویسی کاربرد داشته است. نام سایر خطوط برگرفته از شکل ظاهریشان بوده است. 

خطاطان دوره اموی و رشد خط
ابن ندیم(کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و محقق برجستهٔ بغدادی): خالدبن ابی الهَیّاج را نه تنها مصحف نویس دانسته بلکه متذکر شده است که او در دربار ولیدبن عبدالملک به کتابت قرآن و اشعار و اخبار می‌پرداخت. همچنین در مدینه، آیاتی از قرآن را با طلا بر محراب مسجد پیامبر کتابت کرد. ظاهرآ، او در برابر این کتابت مزد بسیار طلب می‌کرد. مالک بن دینار هم که احتمال ایرانی بودنش می‌رود، از مصحفن نویسان اواخر عهد امویان بود و برای کار خود مزد می‌گرفت. 

ابن ندیم(کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و محقق برجستهٔ بغدادی): خطاط دیگری به نام قطبةالمحرر را نخستین کاتب دوره اموی شمرده است، اما عفیفی او را از خطاطان مشهور شام دانسته که در اواخر این عهد می‌زیسته است، اما از آن‌جا که ابن ندیم(کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و محقق برجستهٔ بغدادی)، کاتبان اوایل عهد عباسی را پیرو قطبه می‌خواند، قول اخیر صحیح تر می‌نماید. قطبه را پیشگام نخستین تحول خط عربی دانسته اند، چرا که قلم هایی چهارگانه را از خط کوفی استخراج کرد که احتمالا عبارت بودند از طومار، جلیل، نصف و ثلث. گفته می‌شود که این خطوط از اقلام مستدیر و مقور بوده و بیش‌تر در نگاشتن امور غیردینی و روزانه کاربرد داشته اند.

طومار که سابقه کاربردش به دوره معاویه(۴۱ـ۶۰) نسبت داده شده است، خطی خشک‌تر بود، اما جلیل با اندازهای تقریبآ برابر طومار، میل بیشتری به دور و انحنا داشت. پهنای «الف» در این دو خط مقیاس اندازه سایر خطوط بود. بر این اساس، اندازه خطوط نصف و ثلث را نسبت به دو خط پیشگفته در نظر می‌گرفتند. احتمال دیگر آن است که نامهای نصف و ثلث و ثُلثَین (دو سوم) اشاره به نسبت زوایا به انحنای این خطوط باشد و مثلا در ثلث، یک سوم خطوط با حرکتهای مستقیم و دوسوم با حرکتهای منحنی قلم نوشته می‌شده است. چنین می‌نماید که میزان انحنای این خطوط با کوچکتر شدن اندازه حروف افزایش می‌یافته است.

در اواخر عهد بنی امیه، پای کاتبان ایرانی به دربار امویان باز شده بود. یکی از آنان عبدالحمید کاتب (متوفی ۱۳۲) رئیس دارالانشای مروان، آخرین فرمانروای اموی، شد. 

خطاطان دوره عباسی و رشد خط
پس از روی کار آمدن عباسیان، در نیمه دوم سده دوم خوشنویسان بسیاری در سایه حمایت خلفای عباسی و وزیران ایرانی شان پرورش یافتند. روایات و سخنان بسیاری که از خلفای عباسی درباره خوشنویسی نقل کرده اند، گواهی روشن بر رونق این فن در عهد آنان است. 

ابوحیان توحیدی روایت کرده است: که خط احمدبن ابی خالد احوَل، کاتب مأمون، را فرمانروای روم در ضیافت هایش در کنار دیگر اشیای نفیس به نمایش می‌گذاشت.
در دوره عباسیان ، خطوط پیشین همچنان رواج داشت. در این دوره، خطی به نام عراقی پدیدار گشت که به خط وراقی هم مشهور بود. گویا این خط زوایای کمتری نسبت به خط کوفی داشت و به سبب دقت در جزئیات نگارش، محقَّق هم خوانده می‌شد و وراقان (کاتبان نُسخ) آن را به کار می‌بردند. 

دو خطاط شامی یکی به نام ضحاک بن عَجْلان که از پیروان قطبةالمحرر بود در زمان سفاح (۱۳۲ـ۱۳۶) و دیگری به نام اسحاق بن حَمّاد در زمان منصور و مهدی (۱۳۶ـ۱۶۹)، علاوه بر آن‌که بر خط کوفی متداول تسلط داشتند، در اصلاح خطوط تازه هم می‌کوشیدند و خطوط جلیل و طومار را نیکو می‌نوشتند.

از دو خوشنویس به نام های خشنام بصری و مهدی کوفی هم یاد شده که در دوره هارون الرشید (۱۷۰ـ۱۹۳) سرآمد بودند. گفته شده که خشنام الف‌هایی به طول یک ذرع را با یک حرکت قلم می‌نوشت. پس از آن، خوشنویسی به نام ابراهیم سجزی که شاگرد اسحاق بن حماد و گویا ایرانی و اهل سجستان بود و برخی به خطا او را ابراهیم شجری خوانده اند، خط ثُلثَین را از خط جلیل استخراج کرد که کوچکتر اما زیباتر از آن بود. ابراهیم اندکی بعد خطی خفی تر به نام ثلث را از خط جلیل مشتق کرد.

یوسف سجزی، برادر ابراهیم، خط جلیل را از اسحاق بن حماد گرفت و خطی دقیقتر و ظریفتر از آن اخذ کرد و صفحه ای زیبا بدان خط نوشت، چنان که تحسین و اعجاب فضل‌بن‌سهل ذو‌الریاستین، وزیر ایرانی مأمون، را برانگیخت. از آن پس به امر فضل، تمامی مکاتبات دیوانی را بدان خط نوشتند و این خط به سبب انتساب به ذوالریاستین، قلم ریاسی نام گرفت. این قلم متفرعاتی هم یافت که از آن جمله است ریاسی کبیر، نصف ریاسی، منشور، غبارالحلیة، و نرجس. در دوره مأمون، کاتب دیگری به نام احْول مُحَرر که دست پرورده وزیران برمکی بود و به کتابت نامه های درباری می‌پرداخت، گام‌هایی برای قانونمند کردن اقلام برداشت و آن‌ها را بر اساس درشتی و ریزی دسته بندی کرد و از آن میان، قلم طومار را در دسته نخست جای داد. همچنین اقلام ثلث و ثلثین و نصف را سامان بخشید و قلمی ریزتر به نام خفیف الثلث را از قلم ثلث استخراج کرد. ابداع برخی اقلام از جمله مسلسل (که همه حروف آن به هم پیوسته است) را نیز به او نسبت داده اند. 

شکوفایی خط تا پایان سده سوم
شکوفایی خوشنویسی و ابداع و اصلاح مکرر خطوط تا پایانسده سوم همچنان ادامه داشت. در این هنگام، تنوع اقلام بدان پایه بود که برای هر منظوری خطی خاص به کار می‌رفت.

ابن ندیم(کتاب‌شناس، فهرست‌نگار و محقق برجستهٔ بغدادی) نام شماری از آن‌ها و کاربردشان را در الفهرست آورده است، از جمله قلم طومار برای نامه نگاری به سران و فرمانروایان، قلم ثلثین برای مکاتبات خلفا با امیران زیردست، قلم مفتَّح و موامرات برای دادخواهی، قلم اشریه برای اسناد آزادی بندگان و معامله املاک، و قلم مدور صغیر برای کتابت اشعار و احادیث. به گفته او، همه این اقلام از چهار قلم جلیل، طومار کبیر، نصف ثقیل، و ثلث کبیر مشتق شده‌اند و اقلام اخیر هم مستخرج از قلم جلیل‌اند که پدر همه اقلام است.

اگر اقلام دیگری را که در منابع دوره های بعد، مثل رساله ابوحیان توحیدی و رسالة فی الخط و بَریِّ القلم یا تحفة اولی الالباب ابن صائغ از آن‌ها یاد شده است بدین نامها بیفزاییم، فهرستی بلند از نام اقلامی پدیدار خواهد شد که نمونه ای از آن‌ها در دست نیست و از همین رو، آگاهی از چندوچون آن‌ها ناممکن است. گفته شده است که هرچه اندازه حروف این اقلام کوچکتر بود، از سطح آن‌ها کاسته و بر دورشان افزوده می‌شد.

چنانکه حروف خط طومار که از همه اقلام درشت تر بود، سراسر سطح و حروف خط غبارالحلیة که کوچکترین قلم بود، تمامآ دور و انحنا بود. 

سده چهارم آغاز تحول در نگارش
بر پایه نمونه های موجود، از حدود سده چهارم اقلام مستدیر در کتابت مصاحف و کتیبه‌ها به کار گرفته شدند. تا پیش از آن، کاتبان در کتابت مصحف‌ها تنها برخی اقلام مبسوط را به کار می‌بردند.

از آن پس هم استفاده از این اقلام متوقف نشد، اما در این دوره با رویکردی نوآورانه اصلاحاتی در اقلام مستدیر پدید آمد و کاربرد آن‌ها جدا از امور دیوانی و روزانه، در کتابت مصحف ها و سایر متون معتبر هم رایج شد. اعتبار یافتن اقلام مستدیر بخشی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی بود که به اعتلای تمدن اسلامی مدد رسانید و به دربارهای متعددی رسید که افزون بر زبان عربی، فارسی هم در آن‌ها رواج داشت.

تمرکز زدایی از قدرت مرکزی و شکل گیری حکومت های منطقه ای و تأثیرشان در تکوین شیوه های مختلف خوشنویسی را از نام دوازده قلمی که ابوحیان توحیدی در سده چهارم از آن‌ها با عنوان خطوط عربی قدیم یاد کرده است، می توان دریافت. او در کنار نام‌هایی چون مکی، مدنی، شامی، عراقی، عباسی و بغدادی که یادآور مراکز و مصادر قدرت در نخستین سده های اسلام اند، از خطوط اسماعیلی، اندلسی، مشعَّب، مجرد و مصری هم نام برده است.

سهم ایرانیان را در تکوین این تغییرات نباید نادیده گرفت، چرا که از نیمه نخست سده سوم عبداللّه بن طاهر به استقلال در خراسان حکم میراند و از اقوالی که به او نسبت داده اند، معلوم می‌شود که هنرشناس و هنرپرور بوده است. 

عوامل این تحول
برای تحول خوشنویسی از اقلام مبسوط به اقلام مستدیر عوامل چندی برشمرده اند. برخی آن را به تغییر در مصالح و ابزارهای خوشنویسی نسبت داده اند. درویش چگونگی به کارگیری، نوع و جنس قلم، شیوه تراشیدن نوک قلم، و طرز در دست گرفتن، بر کاغذ نهادن و حرکت آن را روی کاغذ در این تغییر مؤثر دانسته است.

از سوی دیگر، زمان آغاز استفاده از اقلام مستدیر مصادف است با دوره جایگزینی کاغذ به جای پوست در مکتوبات سرزمینهای اسلامی. کاغذ که از اوایل سده سوم در دستگاه عباسیان رایج بود، دستکم از میانه این قرن برای نگارش نسخه های غیردینی هم به کار رفت.

ظاهرآ جایگزینی پوست با کاغذ به استفاده از مرکّب سیاه حاصل از دوده (مداد) به جای جوهر خرمایی حاصل از مازو (حِبْر) انجامید چنانکه ابن مُقله نیز با مداد می‌نوشت. 

تغییر نقش منشیان دیوانی به کاتب و نسّاخ، علت دیگر این دگرگونی در خوشنویسی ذکر شده است. در حالی که مصحف های پیشین را گروهی از طبقه عالمان کتابت می‌کردند و نام خود را در پایان آن نمی‌آوردند، نسخه‌هایی که به اقلام مستدیر نوشته شده، دارای انجامه‌هایی با رقم کسانی است که ملقب به وراق یا کاتب بوده اند. رواج اقلام مستدیر همزمان است با گسترش دیوان عباسیان و محوریت یافتن نقش وزیران در هدایت آن؛ چنانکه ابن مقله در درجه اول وزیر و پس از آن خوشنویسی نام آور بود.

گفته می‌شود که ابن مقله خطی متناسب برای بازنمایی قرائت های هفت‌گانه قرآن وضع کرد. بر این مبنا، این قرائت‌ها در سایه ابداعات ابن مقله در سال ۳۲۲ رسمیت یافته است. در همین هنگام، ابن مِقْسَم را واداشته بودند از این ادعای خود دست بردارد که متن بدون اعراب قرآن را به همه اشکال صحیح به لحاظ نحوی، می توان خواند.

به همین سیاق، در سالهای بعد، ابن شَنْبَذ نیز مجبور شد مجاز شمردن قرائت های مختلف را انکار کند.

گستردگی کاربرد و تنوع اشکالِ اقلام مستدیر که استفاده از آن‌ها دستکم تا پایان سده ششم رواج داشت، نامگذاری آن‌ها را برای محققان دشوار کرده است.

در دوره عباسیان انبوهی از اقلام مستدیر رایج بود. عنوان های مختلفی برای این اقلام پیشنهاد شده است که کوفی شرقی، کوفی ایرانی، کوفی ایرانی شرقی، کوفی متأخر، کوفی شکسته، کوفی مدور، کوفی نَسخی و شکسته منحنی از آن جمله اند. 

در این بین، درویش سبک اوایل عصر عباسی را سبک عباسی نخستین و شیوهای را که به این تغییرات منجر شد، سبک عباسی جدید نامیده است. باید دانست که تلاش برای نامگذاری و دسته بندی این شیوه بیش‌تر در بین محققان غربی رایج بوده است و پژوهشگران مسلمان همه این اقلام را با نام کوفی می‌شناسند.

تدوین قواعد خوشنویسی
به هر ترتیب، در اواخر سده سوم شمار خطاطان و تنوع خطوط به حدی رسیده بود که ایجاد اصلاحات و دسته بندی اقلام و تدوین قواعدی مشخص برای خوشنویسی ضروری می‌نمود. این کار در اوایل سده چهارم به دست ابن مقله (ابن مقله، متوفی ۳۲۸) انجام پذیرفت.

ابن مقله که در دستگاه سه خلیفه عباسی، مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰)، قاهر (۳۲۰ـ۳۲۲) و راضی (۳۲۲ـ۳۲۹) مقام وزارت داشت، با همکاری برادرش، ابوعبداللّه حسین بن علی، قواعد خط را بر اساس اصول هندسی وضع کرد. او شیوه های مختلف خط را بر پایه نقطه و الف و دایره معیار تحت قاعده درآورد که بر اساس آن، اندازه «الف» با تعدادی معیّن از نقاطی لوزی شکل به اندازه پهنای قلم تعیین می‌شد و این «الف» مبنای قطر دایرهای قرار می‌گرفت که اندازه انحنای سایر حروف را به دست می‌داد. خطی که بر اساس این قواعد نگارش می‌یافت، خط منسوب نامیده می‌شد. 

همچنین، ابن مقله واضع قلمی به نام الخط البدیع دانسته شده که احتمالا منظور از آن، همان شیوه مستدیری است که به کوفی شرقی یا سبک جدید عباسی هم معروف است اما بر اساس قواعد ابن مقله، آن را از ابداعات او شمرده اند. 

ابن مقله اساس قواعد کلی خوشنویسی را بر دو مبنای حُسن وضع و حُسن تشکیل بنیان نهاد. علاوه بر اینها، اصلاحاتی در تراشیدن قلم به وجود آورد و کشیدگی جِلفة و قَطّ مُحَرف قلم را مطرح کرد. 


گزینش و تکمیل اقلام خوشنویسی
مشهور است که ابن مقله از بین انبوه اقلام رایج در آن روزگار، شش قلم به نامهای محقَّق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع را گزینش و قاعده مند کرد.

این خطوط بعدها با عنوان اقلام ستّه (قلم های ششگانه) به مهمترین اقلام شناخته شده خوشنویسی تبدیل شدند.

با این همه، باید در صحت انتساب وضع این اقلام به ابن مقله تردید کرد، چرا که نه تنها بسیاری از منابع در این باره سکوت کرده و فقط وارد کردن کمی دور به خط کوفی را به او نسبت داده اند، بلکه کسانی چون قلقشندی اقلام رایج در دیوان انشای مصر را طومار، مختصرطومار، ثلث ثقیل، ثلث خفیف، توقیع، رقاع، محقَّق و غبار برشمردهاند و شیخ محمدطاهر کردی خطوط ثلث، نسخ، اجازه یا توقیع، رقعه، دیوانی و فارسی را اقلام ستّه دانسته است. 

در عین حال، نقش ابنمقله در تکمیل اقلام و تدوین قواعد خط بر اساس اصول هندسی انکارنکردنی است. 

اصلاحات ابن مقله در کوفی مستدیر، در سراسر سده چهارم رسمیت و عمومیت یافت. این خط تا سده هفتم همچنان متداول ماند و در این مدت، در کنار اقلام ستّه به حیات خود ادامه داد، اما این اقلام رفته رفته جای آن را گرفتند. 

 در افزایش اقبال به اقلام ستّه، بیشترین سهم از آنِ خوشنویسی به نام ابن بوّاب (متوفی ۴۱۳) بود. او شیوه ابن مقله را از طریق شاگردانش محمدبن سُمسُمانی و محمدبن اسد فراگرفت، اما در آن تصرف کرد و واضع قواعدی تازه شد. او از جمله، روشی جدید در تراشیدن قلم در پیش گرفت که چیزی بین تحریف (کج) و تدویر (گرد) بود. او همچنین در ساختن مرکّب شیوه خاص خود را داشت. 

گفته شده است که او خط محقّق را استحکام بخشید و در اقلامی نظیر ثلث، رقاع، ریحان، ذَهَب و حَواشی ابداعاتی کرد که به توازن و استواری بیش‌تر آن‌ها انجامید. 

اصلاحات و ابداعات ابن بواب در قلم های مستدیر سبب شد که در بیش‌تر منابع او را تکمیل کننده شیوه ابن مقله بدانند و خوشنویسان نسل های بعد، به ویژه در مصر، از او پیروی کنند. 

شیوه ابن بوّاب با عنوان المنسوب الفائق هم شناخته شده است. 

آخرین خوشنویس تاثیر گزار
آخرین خوشنویس بزرگ دستگاه عباسیان که با ابداعاتش تأثیری عمیق در خوشنویسی جهان اسلام بر جای نهاد، یاقوت مستعصمی (متوفی ح۶۹۸)، کاتب دربار مستعصم آخرین خلیفه عباسی، و پیرو شیوه ابن مقله و ابن بوّاب بود. او با ابتکار خویش قواعد خوشنویسی را موجز و مدون کرد و شیوه آن دو استاد را به حد کمال رساند.

از مهمترین ابداعات یاقوت، قطِ محرف قلم بود که در زیباترشدن خطوط تأثیری بسزا داشت. در واقع از زمان یاقوت، اقلام ستّه (خطوط اصول) به نهایت تکامل و توازن رسیدند و جای همه اقلام پیشین را گرفتند و استفاده از آن‌ها را شاگردان و پیروان یاقوت در سرتاسر سرزمین های اسلامی متداول کردند.

منابع:
 ۷۰، عمربن ابراهیم خیام، ج۱، ص۶۸، نوروزنامه، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۵۷ش.
 عبداللّه بن محمود صیرفی، آداب خط، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
ذیل «خط» و «خطاط»، دهخدا، لغتنامه.
فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، ذیل «کاتب»، تهران: سخن، ۱۳۸۱ش.
سلطانعلی مشهدی، صراط السطور، ج۱، ص۸۲، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
دوست محمد هروی، دیباچه دوست محمد گواشانی هروی، ج۱، ص۲۶۴، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
محمدبن محمد زَبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، ج۱۹، ص۲۴۸، ج ۱۹، چاپ عبدالعلیم طحاوی، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ذیل «خط» و «خطاط»، تهران ۱۳۷۹ش.
عبدالکریم بن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستملاء، ج۱، ص۱۸۴، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۲۰ـ۲۱.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، صxxv.
 ۱۱، ۱۴ و جاهای دیگر، ج۱، ص۹، فن الخط: تاریخه و نماذج من روائعه علی مرالعصور، اعداد مصطفی اوغور درمان، ترجمة صالح سعداوی، استانبول: ارسیکا، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
 یحیی وهیب جبوری، الخط والکتابة فی الحضارة العربیة، ج۱، ص۸، بیروت ۱۹۹۴.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷.
د. ا. د. ترک، ج ۱۶، ص ۴۲۷
محمدبن یحیی صولی، ادب الکتّاب، ج۱، ص۴۲، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۶۰، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
طور/سوره۵۲، آیه۲.حاقه/سوره۶۹، آیه۱۹. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۶۸، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
محمدبن علی ناموس خواری، «آلات کتابت و بیان آداب و عادات دبیری، ج۱، ص۱۹ـ۲۲، برگرفته از نسخه تحفه جلالیه (تالیف اوایل سده هشتم ق)»، چاپ قنبرعلی رودگر، نامه بهارستان، ش ۱۳ و ۱۴ (۱۳۸۶ـ۱۳۸۷ش).
عبداللّه بن محمود صیرفی، آداب خط، ج۱، ص۱۵، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
فتح الّله بن احمد سبزواری، اصول و قواعد خطوط ستّه، ج۱، ص۱۰۶، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
میرعلی بن میرباقر هروی، مدادالخطوط، ج۱، ص۸۹، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
مجنون رفیقی هروی، سوادالخط، ج۱، ص۱۸۶، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
عبداللّه بن محمود صیرفی، آداب خط، ج۱، ص۱۵، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، ج۱، ص۵۶، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ش.
میرعلی بن میرباقر هروی، مدادالخطوط، ج۱، ص۸۸، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
اصول و قواعد خطوط ستّه، در نجیب مایل هروی،ج۱، ص۱۰۶، همان منبع.
مجنون رفیقی هروی، سوادالخط، ج۱، ص۱۸۶، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
مجلسی، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۱۸.
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۵۴، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
عبدالکریم بن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستملاء، ج۱، ص۱۸۴، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۲۰.
عبدالکریم بن محمد سمعانی، ادب الاملاء و الاستملاء، ج۱، ص۱۸۸، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص۱۵۳.
علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، ج۱، ص۴۱۸، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۰ش.
 حسی نبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۴، ص۳۷۱، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸.
در اسباب و اقسام و آداب خط، برگرفته از کتاب منشآت سلیمانی، ج۱، ص۹، به کوشش رسول جعفریان، نامه بهارستان، سال ۱۱، دفتر۱۶ (مرداد ۱۳۸۹).
 محمدبن یحیی صولی، ادب الکتّاب، ج۱، ص۴۱، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
 ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۶۷، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
 مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، ج۱، ص۹، استانبول ۱۹۲۶.
محمدبن یحیی صولی، ادب الکتّاب، ج۱، ص۲۸، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
عبداللّه بن محمود صیرفی، آداب خط، ج۱، ص۱۵، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۵۰ـ۵۱، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
 عمربن ابراهیم خیام، نوروزنامه، ج۱، ص۵۵، چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۵۷ش.
 ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، ج۱، ص۳۷، چاپ جلال خالقی مطلق، نیویورک ۱۳۶۶ش ـ.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۷.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۸۱، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۲، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
 قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۱.
 ۱۱۳، حبیب الّله فضائلی، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
 فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۷، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
 محمد شریفی، اللوحات الخطیة فی الفن الاسلامی: المرکبة بخط الثلث الجلی، ج۱، ص۲۵، دراسةفنیة فی تاریخ الخط العربی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
 Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۹.
 فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۲۵، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
 درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۲۷، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
 Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۰ـ۱۱.
 درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۲۹، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
 ۳۰ـ۳۳، ناجی زین الدین، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
 فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۱۶، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
 Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۸۵.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.
محمد شریفی، اللوحات الخطیة فی الفن الاسلامی: المرکبة بخط الثلث الجلی، ج۱، ص۲۵، دراسةفنیة فی تاریخ الخط العربی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
 پانویس، ناجی زین الدین، ج۱، ص۳۱۴، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
 ۱۳۶، حبیب الّله فضائلی، ج۱، ص۱۱۲، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش.
 The Dictionary of art, ed Jane Turner, New York: Grove, ۱۹۹۸، ج۱۶، ص۲۷۸.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.
 ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.
حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۱۲۸، اصفهان ۱۳۵۰ش.
نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، ج۱، ص۵۹۱، مشهد ۱۳۷۲ش.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۹، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۱۲۷، اصفهان ۱۳۵۰ش.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹ـ۱۰.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۰.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۲، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۰.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۰.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۲، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۴ـ۱۶.
نجیب مایل هروی، تاریخ نسخه پردازی و تصحیح انتقادی نسخه های خطی، ج۱، ص۷۹، تهران ۱۳۸۰ش.
محمدبن یحیی صولی، ادب الکتّاب، ج۱، ص۲۴، چاپ محمد بهجة اثری، قاهره) ۱۳۴۱ (، چاپ افست بیروت (بی‌تا).
۲۶۴، ۲۶۸، ج۱، ص۲۵۹، ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
محمدبن علی ناموس خواری، «آلات کتابت و بیان آداب و عادات دبیری، ج۱، ص۲۰، برگرفته از نسخه تحفه جلالیه (تالیف اوایل سده هشتم ق)»، چاپ قنبرعلی رودگر، نامه بهارستان، ش ۱۳ و ۱۴ (۱۳۸۶ـ۱۳۸۷ش).
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۵۲ـ۲۵۳، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۱.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۲۰.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۹ـ۱۰.
ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۸۹ـ۹۰، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۲.
پانویس، ناجی زین الدین، ج۱، ص۳۱۵، مصورالخط العربی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۲، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۷ـ۱۸.
 ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۰ـ۱۱.
 ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۱.
 ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۲ـ۲۶۸، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
 ۸۳، ابن صائغ، ج۱، ص۷۱، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۸۷، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۳، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
 ۲۶۴، ابوحیان توحیدی، ج۱، ص۲۶۰، رسائل ابی حیان التوحیدی، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۱۳۳، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۷۴.
ابن ندیم (تهران)، ج۱، ص۱۲.
رسالاتی در باب سیره و سنّت پیامبر، آثار اهل تصوف، کتب نحو و تاریخ و شعر، و حتی متون عربی مسیحی کاربرد داشت. وانگهی، این نُسخ گوناگون برای حامیان مختلفی کتابت می‌شدند که گرایش های دینی آن‌ها با حکومت مرکزی یکی نبود، علاوه بر قرآن.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۵.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴.
درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۱۳۲ـ۱۳۴، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، تهران ۱۳۷۶ش.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۸.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۴۴.
ابوحیان توحیدی، رسائل ابی حیان التوحیدی، ج۱، ص۲۴۴ـ۲۴۵، چاپ ابراهیم کیلانی،( دمشق، بیتا ).
حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۷، تهران ۱۳۷۶ش.
مجنون رفیقی هروی، سوادالخط، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۸۹، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
۱۳۵، فوزی سالم عفیفی، ج۱، ص۱۰۲، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
فتح الّله بن احمد سبزواری، اصول و قواعد خطوط ستّه، ج۱، ص۱۰۷، در نجیب مایل هروی، همان منبع.
درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، ج۱، ص۳۶۰، در نجیب مایل هروی، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۴۷.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۳۵، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۲۹۸، اصفهان ۱۳۵۰ش.
Sheila S Blair, Islamic calligraphy, Edinburgh ۲۰۰۷، ج۱، ص۱۶۰.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۳.
حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۰۰، اصفهان ۱۳۵۰ش.
حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۴، تهران ۱۳۷۶ش.
فوزی سالم عفیفی، نشأة وتطور الکتابةالخطیة العربیة و دورها الثقافی والاجتماعی، ج۱، ص۱۰۸، کویت ۱۴۰۰/ ۱۹۸۱.
محمد شریفی، اللوحات الخطیة فی الفن الاسلامی: المرکبة بخط الثلث الجلی، ج۱، ص۱۳۴، دراسةفنیة فی تاریخ الخط العربی، دمشق ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
ابن صائغ، رسالة فی الخط و بَریِّ القلم، ج۱، ص۹۵، چاپ فاروق سعد، بیروت ۱۹۹۷.
قلقشندی: صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۳، ص۱۳.
Yasin Hamid Safadi, Islamic calligraphy, London ۱۹۷۸، ج۱، ص۱۸.
حبیب الّله فضائلی، اطلس خط، ج۱، ص۳۱۴، اصفهان ۱۳۵۰ش.
حبیب الّله فضائلی، تعلیم خط، ج۱، ص۷۸، تهران ۱۳۷۶ش.


© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.